آنچه بعنوان نفسانیات شناخته شده اند از ابتدای آفرینش بشر با او بوده و تا زمانی که در این کالبد جسمانی به زندگی ادامه می دهد همواره همراه او خواهد بود. انسان همیشه در طول زندگی اش با این نفسانیات دست و پنجه نرم می کند و در گیر و بند آنهاست. برخی باور دارند که وجود این نفسانیات در حد تعادل برای سلامت و بقای انسان لازم است، در عین حال بزرگترین دست مایه های ذهن برای پایین نگهداشتن آگاهی آدمی و وابسته کردن او به این دنیای مادی می باشند و در صورتی که از کنترل و تعادل خارج شوند به بیماری تبدیل می گردند. شناخت این نفسانیات ذهنی، آگاهی از وجودشان در درون خود و کارکردن بروی آنها نقش بسیار موثری در کنترل و حفظ تعادل آنها ایفا می کند، به طوری که در تمامی ادیان و مکاتب عرفانی به عنوان اولین و مهمترین گام در جهت رشد انسانیت و آگاهی بشر توصیه شده اند.

در تصویر زیر به اختصار این پنج دسته اصلی و زیر شاخه های آنها معرفی شده اند. توجه کنید که بسیاری از عادات ناپسند و رفتارهای بیمارگونه در زیر مجموعه پنج نفسانیت اصلی قرار می گیرند.

 

۱- شهوت:

 از خصوصیات بارز شهوت این است که بعد از اینکه انسان نیروی حیاتی خود را در منجلاب زیاده خواهی ها تلف کرد، او را از همه ارزش ها ساقط  کرده و قربانی این نفسانیت به درجه حیوانی نزول میکند.

رهاشدن از بند شهوت هنگامی میسر میشود که بتوان از پوچی و عاقبت پرداختن به آنها آگاه شد که برخی از افراد بطور ذاتی از آن آگاهند ولی برخی دیگر طی تجربه مستقیم به این آگاهی می رسند. همچنین مناعت طبع، توجه به ارزش های حقیقی انسانی و باورهای معنوی در کنترل این نفسانیت بسیار موثرند.

 

۲ – خشم :

عملکرد خشم بر انگیختن نزاع، ایجاد  سردرگمی در ذهن و سلب کردن توجه و تمرکز می باشد و نمی گذارد ذهن از هوش و خردمندی به درستی استفاده کند.

خشم، صلح را بر هم میزند، عشق را خنثی میکند، تخم نفرت میکارد و افراد، گروهها و ملتها را با یکدیگر دشمن میکند.

خشم، اصالت و شرافت را از درون فرد می زداید و اگرچه  نیروی انهدام گر آن  بسوی دیگران هدف گیری می شود، ولی بیش از هرکس مخرب  وجود و روان خود فرد می باشد.

خشم یکی از خدمتکاران بزرگ قدرت منفی در کیهان است و تا روزی که بر آدمی تسلط دارد امکان پیشرفت در طریق معنوی برای فرد بسیار کم خواهد بود و معمولا سالهای سال در زندگی فرد رد پایی از رنج ها و دل شکستگی های جان فرسا باقی میگذارد .

 برای کنترل خشم و زیر مجموعه هایش بیش از هر چیزی باید به تقویت عشق و محبت در درون خود پرداخت و این بینش بیمار گونه که همه چیز و همه کس در دنیا علیه ماست و از ما جداست را با بینش انسانیت گرایی، نوع دوستی و وحدت وجود جایگزین نمود. از نتایج تقویت این بینش این است که توانایی بخشش و گذشت، صبر و بردباری و مدارا در وجودمان تقویت خواهد شد و در کنترل خشم موفق تر عمل خواهیم کرد.

 

۳- طمع :

فردی که فقط به فکر طلب مال و مقام دنیا می باشد به تدریج سنگدل می شود و حتی چهره اش نمودی از انجماد  قلب و تمایلی بی رحمانه و بی پایان برای اندوختن مادیات بخود می گیرد.

کار طمع وابسته کردن تفکر انسان به اشیاء مادی و سّد کردن گرایش او به سوی ارزش های بالاتر است و مانند کیسه ای ته باز است که هیچ گاه پر نخواهد شد.

تنها راه دور ماندن از حرص و طمع، تقویت بینش قناعت و رضایت حاصله از آن است. با مشاهده انسان های حریص و تجربه این نفسانیت به خوبی بر هر انسان عاقلی هویدا می شود که رضایتی به دنبال پیروی از طمع نخواهد بود و آنچه می ماند گرسنگی مداوم و سیری ناپذیر از برای دارایی های دنیاست. باید این حقیقت را پذیرفت که خوشبختی و رضایت بایستی در دل انسان باشد، در غیر این صورت آنرا در هیچ چیز و هیچ کجا نمی توان یافت.

 

۴- وابستگی

وابستگی واژه ای است جهت بیان معنای دلبستگی موهوم و شیفتگی آنچه در دنیاست که پنهانی ترین و فریبنده ترین نفسانیات می باشد. پیش از اینکه فرد از حضورش آگاه  شود به روی او می خزد و همیشه در ظاهر نجابت و اصالت، لباس عقل سلیم و احترام به ارزشهای سنتی را برتن دارد.

هدف حقیقی وابستگی، غرق  کردن ذهن در تصوراتی است که وقت او را چنان اشغال کنند تا دیگر فرصتی برای پرداختن به حقیقت و امور معنوی دست نداده و هرگز آزادی حقیقی را نیابند .

مخالف وابستگی، رهایی ست و کلید دور ماندن از آن پیشبرد نوعی از زندگی ست که کمترین میزان وابستگی ها در آن باشد.

 

۵- خودستائی

خود پرستی یا نفس پرستی نفسانیتی ست که بیش از اندازه رشد کرده و به بزرگنمائی بیمار گونه “من” تبدیل شده است.

فرد خودستا بر این عقیده استوار است که بهترین ها از آن او هستند. ظاهر بهتر، رفتار بهتر و حتی درک بهتر نسبت به دیگران. این صفت مانع بزرگی در مسیر رشد درونی، شخصیتی و اجتماعی تلقی می شود و چنین فردی همیشه در زندگی اش در فکر نمایش برتری های خود است و بس.

فرض بزرگ او این است:

«حق با من است و هرکس با من مخالف است در اشتباه است. پس برای دفاع از حقم باید مخالفین را نابود سازم»

هر کسی کوشش کند طرز فکر فرد خود پرست را تغییر دهد با دفاع گزنده و تلخ وی روبرو می شود، او به سرعت رنجیده می گردد و فورآ در جبهه دفاع از خود  قرار می گیرد. او برسر یک برگ خشک جنگ و جدال  برپا می کند تا از حقوق خود ساخته خویش دفاع  کند، او هرگز به فکر حقوق یک انسان دیگر نیست. او هیچ ضعفی را در خودش نمی بیند ولی هرگز دست از انگشت گذاشتن روی خطاهای دیگران بر نمی دارد.

برخی از افراد خودستا در طول زندگی پس از آنکه بارها بقول معروف با کله زمین می خورند به خودشان می آیند و از جایگاه رفیعی که برای خود ساخته بودند فاصله می گیرند. ولی بطور کل، تعادل این نفسانیت با قبول وجود آن در خود و با آگاهی و شناخت هر چه بیشتر از خود واقعی آغاز و میسر می گردد.

 

در انتها توصیه می شود تا هر چه بیشتر به شناخت این نفسانیات و نحوه ی عمکلرد آن ها در درون خود پرداخته و سپس به طرق مختلف در اصلاح آن ها کوشا باشید تا بتوانید موانع موجود در مسیر رشد معنوی و انسانی خود را از میان برداشته و گام های بعدی را با استحکام بیشتری بردارید.